نــا گفتــه هائی از جنس ِ گنــــدم

ஜღ کــسی چه میــدانـد٬ شــایــد زمیــن ِمــا جهنــم ِ سیــ ـاره ای دیــگر بــاشــد...ஜღ

نــا گفتــه هائی از جنس ِ گنــــدم

ஜღ کــسی چه میــدانـد٬ شــایــد زمیــن ِمــا جهنــم ِ سیــ ـاره ای دیــگر بــاشــد...ஜღ

بغض..

حالم خوب نی! هنوز بغض دارم! اینقد از بعداز ظهر که این خبرُ شنیدم گریه کردم که سرم داره میترکه!! 

باورم نمیشه!! 

وای خدا ! آخه چرا؟! 

شیرین داره طلاق میگیره!!  

هر دوتون اشتباه زیاد داشتید!! میدونم!!  

شاید اینجوری براتون بهتر باشه!! 

امیدوارم ...

چه شبایی رو تا صب با هم گفتیمُ خندیدیم!! 

مسافراتامون!!  

یادِ عیدِ امسال بخیر!! اصفهان ٬ شیراز!! چقدی بهمون خوش گذشت!!  

حالا تو داری میریُ من نمیتونم حتی بهت زنگ بزنم!!  

میدونم تو هم نمیتونی!! علتشُ خوب میدونم.. 

اونا میان خونه ی ما بدونِ تو؟! وای خیلی سخته!! بهت عادت کرده بودم!  

به گندم جون گفتنت !! با اون لحنه حرف زدنت!!  

به اصرارای زیادت!! که آخرم نمیتونستی ازم حرف بکشی!! 

به دردُ دلات!! همیشه میگفتی نمیتونم به کسی غیرِ تو بگم!! 

برات متاسفم! خیلی! هنوز اشکام داره میادُ من نمیتونم کاری براش بکنم!! 

این پارچه ی خوشگلهُ برا عروسیه تو گرفته بودم که بدوزمُ تو عروسیت بپوشم!! 

ولی نشد... 

آه میکشم...فقط همین.. 

امیدوارم هر دوتون از اشتباهاتی که کردید درس ِ عبرت بگیرید... 

برات آرزوی خوشبختی میکنم... 

چی بگم شاید خدا اینطوری میخواد!! شاید سرنوشت براتون اینطوری میخواسته!! 

امیدوارم از این به بعد سرنوشت خوب باهاتون تا کنه!! 

سخته بگم خداحافظ! ولی انگاری باید بگم...  

 

 *احساس میکنم گلوم ورم کرده!! این بغضه لعنتی دس از سرم بر نمیداره!!

نظرات 14 + ارسال نظر
احسان پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:05 ب.ظ

گندم نبینم ناراحتیتو
چی شده؟
شیرین کیه؟

سلام
یکی از فامیلای نزدیکمون!!

گل مریم پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:06 ب.ظ

گندمی! شیرین کیه؟

یکی از فامیلای نزدیکمون!!
هنوز خودم تو شکم!!

احسان پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:07 ب.ظ

طلاق برای چی؟

دقیق نمیدونم!!
ولی ی سری مشکلات داشتن که من از قدیم در جریان بودم!!
یعنی خودِ شیرین بهم گفته بود!!

احسان پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:08 ب.ظ

احسان پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:11 ب.ظ

گندم

leila پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:38 ب.ظ http://www.spotdark.blogfa.com

هیچی نمی تونم بگم چون ازین مدل طلاقا که به عروسی نمی رسه زیاد دیدم...
ایشالا که هر چی قسمت باشه

ایشاا...

DrEaM GiRl پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:05 ب.ظ http://i-and-me.blogsky.com/

الهی گندم جونم خودتُ ناراحت نکن
دنیا خیلی بد شده
همش خبر بد میشنوی...
کِی میشه همه چی سر جاش باشه و دنیا بی غم و غصه و جدایی باشه.....
گندم جونم ناراحت نباش
حتی شنیدنشم سخته......
چه برسه به تو که باهاش بودی و کنارش بودی
امیدوارم بتونه راهشُ پیدا کنه
و خوشبخت شه....

خیلی دنیای بدی شده!!
خیلی سخت بود!! اصن داغونم کرد امروز!! ی جورایی شکه شده بودم!
الان بهترم ! مامان اینا بردنم بیرون ی ذره حالُ هوام عوض شد!!
امیدوارم خوشبخت شه...

DrEaM GiRl جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:25 ق.ظ http://i-and-me.blogsky.com/

میدونم جدا سخته...
راستش وقتی دیدم نیومدی جواب کامنتاتُ بدی نگران شدم
گفتم دیگه حتما خیلی حالت بوده که سر نزدی
اومدی پیشم حس کردم یکم بهتری
خدا رو شکر خیالم راحت شد
خوشحالم الان بهتری

مامان خیلی باهام حرف زد!! رفتم بیرون ی هوایی خوردم! بهتر شدم!
به قوله مامان کاریه که شده! هر چی بخوام بیشتر فک کنم بدتره!!
برا همین دیگه دارم مسلط میشم به خودم!!
سعی میکنم زیاد فک نکنم...
فک کنم برا اونم اینجوری بهتره!!
باید ببینم چی پیش میاد...
نمیخواستم ناراحتتون کنم ٬ شرمنده...

ممنونم گلم...

DrEaM GiRl جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:13 ق.ظ http://i-and-me.blogsky.com/

دلم نمیاد بت بگم گریه کنی
ولی بغضتُ نگه ندار
ببین اگه میتونی بذار اشکات بریزه شاید حالت بهتر شه
نگهش ندار بغضتُ سخت ترش میکنی این موضوعُ واسه خودت...
باور کن اذیت میشی...

راستی بیا کمکم کن باز هنگ یه کارتونم
یه کارتون بود یه 3-4-5-6 سال پیشا میذاشتش یه گربهه بود نارنجی و تپل بود یه چشش کور بود زخمُ زیری بود شیکمو بودخیلی شیطون بود با یه پیرزنه زندگی میکرد حالا بگو اسمش چی بود

ناراحت نباشی دیگه خوب؟
آفرین دخملِ خوب

سعیمو میکنم باید کنار بیام باهاش..
منمونم...

اصنی یادم نی!!فک کنم اصن ندیدم این کارتونرو!!

چه طوری به ذهنت میرسه این کارتونا؟!!
دوباره مخه من رفت تو هنگ!!
مثه اون یکی کارتون میشه الانی!! هی فک میکنمُ به نتیجه نمیرسم!!
حالا از برو بچم میپرسم...

مرسی گلم
فک کنم باید بیخیالی طی کنم! کاری که از دسته من بر نمیاد...

آقاپسر جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:15 ق.ظ http://www.aghapesar.ir

...

..

ممو جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:26 ق.ظ http://www.paramemo.blogfa.com

همیشه بهترین اتفاقات بدترین موقع ها و بدترین اتفاقات بهترین موقع ها رخ میده، کی می دونه الان بهترین موقع هاست یا بدترین؟؟؟؟
خودتو ناراحت نکن، همیشه گفتن "صلاح مملکت خویش را خسروان دانند"

ی جورایی درست میگی..
ممنونم...

مقداد جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:19 ب.ظ http://shaperak.blogsky.com

ایشالا که درست میشه و شایدم نظرشون برگرده

فک نکنم..!!

ممنونم...

نگین یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:26 ب.ظ http://www.mininak.blogsky.com

یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایانه

موافقم..
ولی خیلی دردناکه!!

حمید شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:33 ق.ظ http://hamidshams.blugsky.com

سلام.یه چیز خیلی بد متوجه شدم.شما جزو لینکهای من نیستین.یادم نیست.شما اجازه ندادین یا من یادم رفته لینکتون کنم.نظرتون چیه.

سلام
من که گفتم مشکلی نیست!!
خوشحال میشم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد