فکر کردم مرُدی ! پرتت کردم پایین.. از همون سالن بزرگه که ی پنجره ی بزرگ داره ! هولت دادم ! تو هم پرت شدی.. دیدم که افتادی.. فکر کردم مردی.. ولی..انگار صد تا جون داری ! مثل ِی غول با چندین سر !
گــنـــدم
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 01:58 ق.ظ
از نوشته هایی که خالطانه احساس نویسنده شون رو وصف می کنن خوشم میاد....خیلییی با مزه می نویسی.... شاد باشی... حالا یعنی اینجوری گفتی نرفتی مرحله ی بعد؟؟؟
ممنونم نه دیگه !! نشد!! بد شانسی آوردم : )
مقداد
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 09:45 ق.ظ
پس بالاخره کار خودتو کردی! ای قاتل، شماره 110 رو بده من تا لوت بدم گندمی، شاپرک آپه
حالا ی قتل ِناقابل انجام دادیمااااااااا !! اینقدر هایو هوی نداره که!! میام
سیاه سفداتو دوست دارم / یاد یسری از اتفاقا می افتم . . .
ممنونم
اتفاق؟ ادمو اذیت میکنه!!
از نوشته هایی که خالطانه احساس نویسنده شون رو وصف می کنن خوشم میاد....خیلییی با مزه می نویسی....
شاد باشی...
حالا یعنی اینجوری گفتی نرفتی مرحله ی بعد؟؟؟
ممنونم
نه دیگه !! نشد!! بد شانسی آوردم : )
پس بالاخره کار خودتو کردی! ای قاتل، شماره 110 رو بده من تا لوت بدم
گندمی، شاپرک آپه
حالا ی قتل ِناقابل انجام دادیمااااااااا !! اینقدر هایو هوی نداره که!!
میام
زیبا می نویسی
بازم به من سر بزن
قربانت احسان
ممنونم
کابوس... حالمو بد می کنه
اوهوم
دوستی جون ِ مهربونم چجوره؟


دلم واست تنگ شده بود گندم جونم
موقه امتحاناس حسابی درگیری
ایشالا موفق باشی گندم جونم
سیاه و سفید نوشتتم خستس ...
امیدوارم یه آرامش ِ خوشگل بیاد سراغت خستگیتو در کنه
سلام سارا خانمییییییییییییی



منم امیدوارم
منم همینطور
حالت چطوره؟ امیدوارم سر حال شده یاشی
اوهوم خیلیم سخته این ترم! ۲تا ۴واحدی!! وایییییییییییییی
خسته ! خیلی ..
ممنونم گلم
آخه چرا؟
همینجوری! : )
ووووووویییییییییییی گندمم

چی شده ؟ هووووووووم
خواب دیدی اینا رو ؟
دلم تنگته دلکم
سلام عمه خانمی

ای ی چی تو خواب و بیداری!!
منم لم برات تنگ شده بودااااااااا
چرا پرتش کردی؟؟ نمیگی یه چیزیش میشه؟ حالا اون صد تا جون داره! دلیل نمیشه که تو هِی بندازیش...
آخه بچه ی بی ادبیه!!
گندم خانومی خشن شدی چرا
پیش میاد نگین جان!!
مراقب خودت باش
سلام گندمی
بابت تاخیرم مهذرت میخوام، بازم مرسی که میای بهم سر میزنی 
ی جورایی گنگ مینویسی! خیلیم دلت پره ها!
سلام مقداد جان
خواهش میکنم
اوهوم خیلی !!
میشه بگی منظورت تو این پستا کیه؟
ذهنم خیلی شلوغ پلوغه ! شاید ی فرد ِخاص ! شایدم همه ی مشکلاتم !
الان بازم گنگ بود؟!؟!
مقداد جان .. خرزوخان ُ میگه !!
نوشی به فرد ِمورد ِنظر اشاره کرد!! دقیقا !!
یعنی این چیزایی رو که مینویسی در مورد دغدغه های فکریته؟! در مورد کس خاصی نیس؟
احساس تو چون طراوت باران است
بر زخم شکوفه های گل درمان است
هر وقت که در هوای تو می چرخم
انگار نفس کشیدنم آسان است
سلام استفاده کردم از مطالب زیباتون