امروز که داشتم برا مامان اینا روز امتحان ُ تعریف میکردم تازه به عمق فاجعه پی بردم ! چقد این استادای ما میزنن خداااااااااااا !!
سر جلسه امتحان:
من:ببخشید استاد؟ جانسون انقلاب ُ مضر میدونست؟
استاد: نه اینجوری نبود! چی شده؟
من: کلمش دقیقا تو ذهنم نمیاد ! اینه که نمیتونم بنویسمش !
استاد:خوب دیویس ُبنویس !
من:استاد اون که انگار ی موضوع دیگه بود فک میکنم ربطی به این سوال نداره!
استاد :آره راس میگی ربطی نداره!!
من :
استاد : خوب بزار ببینم؟!؟! اوممم جانسون چی بود؟!؟!؟!؟!
من : اَ یعنی یادش رفت!!
استاد : اِ خوب اشکال نداره دیویس ُ بنویس یا برینگتون ُ یا حالا همون جانسون ُ!!
(بعدشم شروع کرد از هر کدوم ی گوشه زدن ! البته به غیر از جانسون!!)
از این مسائل ِ این چنینی اتفاق افتاده بود ولی نه دیگه اینجوریش!! این دیگه آخرش بود !!
چقدم سوتی جلوی نوشی داده بود که بعدش کلی با هم خندیدم!! جالب بود !
سلام
.
مرسی که به وب من سر زدی و نظر گذاشتی
سلام
خواهش میکنم
خداییش دست به نوشتنت خوبه ها
ممنونم
حالا با این اساتید من موندم شاگردهاشون چقدر میتونن مفید باشن
هیچی!! میشن مثله ماها دیگه!!
خااااک بر سر اون استاد
واقعا خااااااااااااک
شاید منظورش این بوده که جانسون نیست و دیویس هستش
نه سوال اصن جانسون بود!! یادش رفته بود میخواست ماسمالی کنه!!
سلام وب تو هم زیباست بت تبادل لینک موافقی.
یاد استاد خودم افتادم
دست رو دلم نزار خواهر
استاد که اینجوری باشه وای به حال امتحان و نتیجه اش ... من این بلا سرم اومده و چون درس هام را هم نیاز کرده بودم یک ترمم پرید ... ۳ واحد را افتادم و ۹ واحدم حذف شد
ای وای!! جدی؟
خیلی درد اور!! حس میکنم چقدر حرص خوردید!!