نــا گفتــه هائی از جنس ِ گنــــدم

ஜღ کــسی چه میــدانـد٬ شــایــد زمیــن ِمــا جهنــم ِ سیــ ـاره ای دیــگر بــاشــد...ஜღ

نــا گفتــه هائی از جنس ِ گنــــدم

ஜღ کــسی چه میــدانـد٬ شــایــد زمیــن ِمــا جهنــم ِ سیــ ـاره ای دیــگر بــاشــد...ஜღ

* ز * مثــــل ... زنـدگــــی

ابتدا می مردم برای اینکه دبیرستان را تمام و دانشگاه را شروع کنم. 

  بعد از آن می مردم برای اینکه تحصیلم در دانشگاه تمام شودو کار را شروع کنم. 

  بعد از آن می مردم برای اینکه ازدواج کنم و بچه دار شوم.  

 بعد از آن می مردم برای اینکه بچه ها بزرگ شوند و به مدرسه بروند و من بتوانم به کار بازگردم.  

بعد از می مردم برای اینکه باز نشسته شوم...  

 و حالا لحظه مردنم فرا رسیده و ناگهان دریافتم که فراموش کردم که زندگی کنم....