با تاخیر مامی شروع کرد به خانه تکانی ! منم گفتم بهت امسال کمک میکنم .. اونم گفت باشه پس میگم ی نفر کمتر بیاد! پولشو میدم به تو!! (میخواست تشویق شم!)
ی چی گفتم حالا!!
روز اول انگشت پام با انگشت دستمو بریدم !! هنو پوست دستم خوب نشده !! استعفای خودمو به مادری ابلاغ کردم ُ این چنین خانه تکانی من خاتمه یافت !
*۲۲/بهمن/۹۰ ی دختر کوچولو به جمع فامیل ما اضافه شد ! سارا خانمی دختر دایی بنده !
*دیروزم تولد خواهریم بود ! تولدش مبارک باشه بهمنی ها زیاد شدن!
*ولنتاین ِعشاق مبارک ایشاا..هر کی عاشق ِبه عشقش برسه !