این مدت داشتم از سر بالایی زندگی بالا میرفتم! رسیدم به اون بالا!! : ) ولی دوباره اومدم سر ِجای اولم!! انگار این مشکلات مثه دایره میمونن! دور میزنی دوباره میرسی جای اول!! وای دوباره از اول!!
یکی از دیوانگی های من همینه! ی مشکل رو برای خودم هضم میکنم و قول میدم که باهاش کنار بیام ولی تا چند روز ازش میگذره تمام ِ قولُ قرارایی که به خودم دادم رو فراموش میکنمُ میام دوباره رو پله ی اول!!
سرماخوردگی هم به مشکلات ِدیگر اضافه شد!! چه سرماخوردگیی!! صدام در نمیاد و بینیمم برای خودم نیست!! با همین وضعیت امروز امتحان ِنیم ترم امپریالیسمم داشتم..هیچ نظری درمورد ِامتحانی که دادم ندارم!!
*واقعا شخصیت بعضی آدمها باعث میشه که دیگران مجذوبشون بشن!!
*کاش برای ی روزم شده بود میتونستم فکرای آدمارو بخونم!! اینجوری خیلی از مشکلاتم حل میشد!!
*چقد دلم برای اینجا و دوستانم تنگ شده ..خیلی وقته که نیومدم اینجا..